این که نمیدونم چرا جرعت عشق ورزیدنو ندارم دیگه
بعد ازین که کسی که فکر میکردم همون موجودیه که بعد از اون تجربه ی تلخم از اسمونا برای من فرستاده شده تا بتونم دوباره مزه ی پر شدن از عشقو تجربه کنم از دستم رفت
انگار که شیشه ی امیدم اروم اروم از جایی نشتی داده باشه و خالی شده باشه , کلمه به کلمه باعث میشه که اشک بریزم اما سبک میشم . گاهی از سردرد خوابم میبره و گاهی نمیدونم چطور خوابیدم و از فلک ممنونم بابت چیزایی که یادم نمیان یا فراموششن کردم
ی ,حس ,کسی ,میشه ,تجربه ,گاهی ,که کسی ,شده باشه ,باشه کلمه ,خالی شده ,و خالی
درباره این سایت